خاطرات خانواده ما

اندر احوالات ما

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ

دوباره بر میگردم به اینجا. به جایی که به اون تعلق دارم. روزها گذشته و سال 95 هم شروع شده از ازدواجمون 4 سال هم گذشت.دخترمون یسنا یک سال و هشت ماهه شده و ما هنوز با همیم. عاشق و معشوق. شایدم شیرین و فرهاد.

روزها به زیبایی در کنار زهرا جان در حال گذشتنه. هر روز تب عشق بیشتر و بیشتر. یسنا هم روز به روز شیرین تر. 

همین دیروز بود که جلو تلویزیون دراز کشیده بودم. که یسنا اومد و سرش رو گذاشت رو بالشتم و نگاه تلویزیون میکرد. شبکه مستند رو نگاه میکرد. در حال نشون دادن قورباغه های سبز رنگ بود. یسنا شروع کردن صدا زدن اونا. بِ بِ . کلن هر چه ک میبینه رو همین صدا میکنه. خیلی دوست داره. عاشق دیدن گربه ها شده. منم که فقط از کاراش لذت میبرم. 


  • عبدالله کاوسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی